کد مطلب:94486 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:119

خطبه 069-پس از ضربت خوردن












[صفحه 188]

شب، نقاب تیره خود را بروی خاك گسترده بود و فضای آرام، در سكوتی ژرف غوطه می خورد. شبی كه بامدادی خونین و اشگبار بدنبال داشت. سپیده دمی كه آفتاب رنگ باخته اش شاهد یكی از غم انگیزترین رویدادهای فلاكت بار تاریخ بشری بود واقعه جان گزای شمشیر گناه آلود مردی نفرین شده، بنام عبدالرحمن بن ملجم كه می پنداشت با شكافتن فرق علی (ع) مغز حقیقت را نابود می كند شگفتا بر این خام پنداری! پیش از این حادثه اندوهبار، سحرگاهان، دیده بیدار علی (ع) از فرط خستگی لحظه ای بر هم بسته شد تا این جاودانه مرد دمی بیاساید. در عالم خواب و بیداری رویائی بر او گذشت و این خطبه بوجود آمد در سحرگاهی غمناك خوابی بر من گذشت دریغا كه چه بامداد تلخی داشتم! نشسته بودم كه مرغ خواب در چشمم خانه كرد رسول خدا (كه درود بی پایان ما بر او باد) را در خواب دیدم، گفتم: - ای فرستاده فرزانه خدا، از بازماندگانت چه ناروائی ها و حرمان ها كه ندیدم! فرمود: در گیر و دار نفرین گرفتارشان كن! گفتم: - خداوندا بجای این مردم كج رفتار، به من یارانی ده كه بهتر و داناتر از اینها باشند و بجای من نیز بر آنان پیشوائی برگزین كه رهبری ستمكار و بد سرشت باشد


صفحه 188.